بعد از 2 ماه....
دختر قشنگم منو ببخش که نمیتونم بیام وبلاگتو بروز کنم اخه ماشالا شما انقد شیطون بلا شدی اصلا نمیزاری من به کارام برسم با لب تاب هم خصومت خاصی داری،نمیزاری اصلا باهاش کار کنم. بگم ازین چند وقتی که گذشته ،دختر من دیگه نی نی کوچولو نیست الان واسه خودش خانوووومی شده که نگو.
عزیز دل مامان بالاخره 20 آبان تو ده ماهو بیستو پنج روزگی اولین مرواریدت در اومدو مامان جونی واست آش دندونی درست کرد بلافاصله هم هفته بعدش دومین دندونت در اومد. مبارکت باشه عشق قشنگم.
خانومک من خیلی قرتی هستی همش در حال رقصیدنی با هر اهنگی حتا غمگین شروع به رقص میکنی و با همین کارا دل همرو میبری. بابا میگی ماما، دد ، دایی، باشه،بریم،کیه،الو میگی، کلا تو خونه تلفن دم گوشتو داری همینجوری با خودت حرف میزنی. هر کس از راه میرسه بهش دست میدی، رو پای خودت یه کوچولو وایمیسیو ولت کنیم از دیوار راست میری بالا. خلاصه که جیگر مامان خانوم شده.
آش دندونیه جیگر طلای مامان...
.
خانوم طلا در حال تمیز کردن منزل هههههههههههههه..
اینم نتیجه ی کار دخترم از خونه تکونی هرروز..
خانومک ماست و خیار میخوره...
آرنیکا در حال ناز کردن خودش با دست ماستی
حاج خانوم آرنیکا.....
جیگرم داره واسه باباییش دلبری میکنه تا از تو سبد بیاد بیرون..
فرشته ی من...